Cinema-Theatre

سینما و تئاتر (نظریه و عمل) به همراه برگزاری کلاس های مختلف آمادگی برای کنکور ارشد

Cinema-Theatre

سینما و تئاتر (نظریه و عمل) به همراه برگزاری کلاس های مختلف آمادگی برای کنکور ارشد

بررسی و تحلیل فیلم ها و تئاتر های مختلف به وسیله «مطالعات بینا رشته ای» و «نظریه» با اصول توصیفی-تحلیلی که از ابزار کتابخانه ای بهره می برد.
نمایشنامه
فیلمنامه
فیلم های مهم جهان
کارگردانان بزرگ
بازیگری
فلسفه هنر
زیبایی شناسی
نقد هنر و شیوه های بررسی هنر
برگزاری و آموزش کنکوری برای داوطلبان (سینما، کارگردانی، بازیگری، ادبیات نمایشی)

شماره تماس حسین رسولی: 09399515694
ایمیل: hosein.kub@gmail.com
line: Hosseinrasouliact
Whats up: Hossein Rasouli
Telegrem: Hoseinrasouliact
FB: Hossein Rasouli actor حسین رسولی
Instagram: Hosseinrasouliactor

نویسندگان
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماریتن هایدگر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هایدگر، مارتین(بهار 1373) «پرسش از تکنولوژی»، ترجمه: شاپور اعتماد، فصلنامه ارغنون، سال اول، شماره 1، صص. 1-30

 

بنا بر نظر قدما، ماهیت یک شئ عبارت است از آنکه آن شئ چیست. وقتی به پرسش از تکنولوژی میپردازیم، در واقع میپرسیم که آن چیست. هردو پاسخی را که به این پرسش داده میشود همه میدانند. یکی میگوید: تکنولوژی وسیله ای است برای هدفی. دیگری میگوید: تکنولوژی یک فعالیت انسانی است. این دو تعریف تکنلوژی به یکدیگر تعلق دارند. زیرا وضع هدف و تأمین و کاربرد وسائل مناسب برای رسیدن به آن، فعالیتی انسانی است. ساخت و کاربرد افزار، ابزار و ماشین، خود اشیای ساخته شده و به کاربرده شده، و هدف ها و نیاز هایی که برآورده میکنند، همگی به آنچه تکنولوژی است تعلق دارند. تکنولوژی مجموعه همین عوامل است. اصلا خود تکنولوژی یک  آلت است-به زبان لاتین، یک Instrumentum است. بنابراین میتوان تصور رایج از تکنولوژی را، که بنابر آن تکنولوژی وسیله و فعالیتی انسانی است، تعریف ابزاری و انسان مدار تکنولوژی خواند.   

به هنگام بررسی موضوعی معین امر صحیح (Das Richtige) یا ]درست[ همیشه اموری مربوط به آن موضوع را مشخص میکند. لیکن این تشخیص برای آنکه صحیح باشد، نیازی ندارد که از ماهیت موضوع مورد بررسی پرده بر گیرد. اما حقیقت یا امر حقیقی (Das Wahr) فقط وقتی رخ مینماید که چنین کشف حجابی رخ دهد. به همین دلیل آنچه صرفاً امری صحیح است هنوز امری حقیقی نیست.

هنرمند یا یک نقره ساز با تأمل کردن مسئول بودن و مدیون بودن را گرد می آورد.

تأمل کردن به زبان یونانی لگین (Legin)، لوگوس (Logos) خوانده میشود. لگین در آپوفائینستای (Apophainesthai)  ریشه دارد، یعنی به ظهور آوردن.

ظهوری که به به تولید ظرف نقره یا کار هنری معطوف است.

این کار، یعنی راهی کردن چیزی برای رسیدن به ظهور، مشخصه اصلی مسئول بودن است.

افلاتون در یکی از عبارات رساله مهمانی (b205) به ما میگوید که این آوردن چه نوع امری است: « هرگونه به-راه-آوردن آنچه از عدم ظهور در میگذرد و بسوی حضور یافتن پیش میرود، نوعی پوئسیس (poiesis) یا فرا-آوردن (Her-vor-bringen) است.» بسیار مهم است که ما فرا-آوردن را همانند یونانیان استنباط کنیم. فرآوردن یا پوئسیس فقط به تولید دست افزاری یا به ظهور آوردن و به تصویر در آوردن هنری و شعری اطلاق نمیشود. بلکه فوزیس (Physis)، یعنی از-خود-بر-آمدن هم، نوعی فراآوردن یا پوئسیس است. در حقیقت، فوزیس همان پوئسیس به والاترین مفهوم کلمه است. زیرا آنچه به اعتبار فوزیس حضور میابد خصوصیت شکوفایی (en heautoi) را در خود دارد. خصوصیتی که به نفس فرآوردن تعلق دارد، مانند غنچه ای که میشکفد...فرا آوردن آنچه را مستور است به عدم استتار می آورد. فرا آوردن فقط وقتی به وقوع میپیوندد که امری مستور، نامستور شده به ظهور در آید. این درآمدن در قلمرویی واقع میشود و در جریان است که ما کشف حجاب (Entbergen) مینامیم. یونانیان لفظ آلتیا (Alethia) را برای آن به کار میبرند. رومیان آنرا به وریتاس (Veritas) ترجمه میکنند. ما میگوییم «حقیقت» یا «صدق» (“Wahrheit”, “Truth”) و منظورمان از آن معمولاً درستی (یا صحت) تصوراتمان(Representation) است. 7

نام «تکنولوژی» چه چیزی را بیان میکند؟ منشاء این کلمه زبان یونانی است. تکنیکون (Technikon) عبارت است از امری که به تخنه (Techne) تعلق دارد. در مورد معنی این کلمه، دو نکته را باید مورد توجه قرار دهیم: نخست آنکه تخنه نه تنها نام کار و مهارت صنعتگر است، بلکه افزون بر این نامی است برای مهارت های فکری و هنر های زیبا. تخنه به فرا-آوردن تعلق دارد، به پوئسیس؛ تخنه امری شاعرانه (پوئتیک)  است. نکته دومی که در مورد کلمه تخنه باید مرد توجه قرار دهیم، از این هم ممتر است. کلمه تخنه ازابتدا تا زمان افلاطون با کلمه اپیستمه (Episteme) مرتبط بود. هر دو کلمه بر شناختن به معنای وسیع کلمه دلالت میکنند، و به معنای زیر و زبر چیزی را دانستن، به چیزی معرفت داشتن، هستند. چنین معرفتی امری گره و به عنوان امری گره گشا نوعی انکشاف است. ارسطو در یکی از بحث های بسیار مهم اش (اخلاق نیکوماخوس، کتاب ششم، فصل سوم و چهارم) میان اپیستمه و تخنه تمایز قائل میشود، و در واقع این تمایز را بر آنچه توسط آنها منکشف میشود و نحوه این انکشاف استوار میسازد. تخنه، نحوی آلتوئین (Aletheuein) است. تخنه از امری کشف حجاب میکند که خود را فرا-نمی آورد و هنوز فرا روی ما قرار ندارد، چیزی که گاهی چنین و گاهی چنان مینماید و گاهی چنین و گاهی چنان میشود.  

نقد معاصر

لیکن این اکتشاف  از همان ابتدا اصرار به پیشبرد امر دیگری دارد، یعنی اینکه جهت آن معطوف است به حداکثر بازدهی با حداقل هزینه.

در زبان رسمی فلسفه «ماهیت» عبارت است از آنچه یک چیز هست، یا به زبان لاتین کویید (Quid). کوییدیتاس (Quidditas)، یا چیستی،  پاسخی است به پرسش از ماهیت. برای مثال آنچه بر تمام انواع درختان-بلوط، غان، صنوبر، کاج قابل حمل است «خصلت واحد» درخت بودن آنها است. همه درختان واقعی و ممکن تحت همین جنس عام- [یا] «کلی قرار میگیرند.»

سقراط و افلاطون، در همان زمان خود، ماهیت (Wesen) هر چیز را به عنوان امری که هست (Als das wesende)  و ظهور میابد، به مفهوم امری که استمرار دارد (Das wahrende) تلقی میکنند. در حقیقت آنان امری را که استمرار دارد به عنوان امری که دوام میابد (Das fotwahrende/ Aei on) تلقی میکنند.

در یونان در بدو پیدایش تقدیر غرب، هنر به اوج قله انکشافی صعود کرد که به آن عطا شده بود. هنر، حضور (Gegenwart) خدایان را، گفتگوی تقدیر الهی با تقدیر آدمی را، روشن میکرد. و هنر به سادگی تخنه خوانده میشد. هنر انکشافی  واحد [و در عین حال] چند جانبه بود. هنر، متقّی (Promos) بود. یعنی استیلای حقیقت و پاسداری از آن را به جان میخرید. هنر از امری هنری سرچشمه نمیگرفت، لذت بردن از آثار هنری بر اصول زیبایی شناختی استوار نبود. هنر یکی از بخش های فرهنگی به شمار نمی آمد. [پس] هنر چه بود؟ لا اقل در آن مدت کوتاه ولی باشکوه؟ چرا هنر نام ساده و بی پیرایه تخنه را حمل میکرد؟ زیرا هنر انکشافی بود که فرا می آورد و حضور میبخشید و به همین دلیل به قلمرو پوئسیس تعلق داشت.

اما هرجا خطر هست نیروی منجی نیز میبالد. هولدرلین

آدمی شاعرانه بر این زمین سکنی میگزیند. هولدرلین 29



Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

 

اسپانوس، ویلیام(1383) «زبان و سکوت: گفتگوی هایدگر و گئورک تراکل»، ترجمه: سید مجید کمالی، نامه فرهنگ، شماره 52: 80-90

 

هیدگر مایل است که صداهای مختلف یک شعر را به تنها به یک صدا کاهش دهد؛ آن هنگام که تأکید می کند معانی متعددی که درباره یک شعر ارائه می شود با معانی عمیق تر که نا گفته می ماند، به وحدت می رسند. چنین معنی یگانه ای به زعم هیدگر معیاری برای اعتلای یک شعر به دست می دهد: هر شاعر بزرگی شعر خود را از یک شعر واحد خلق می کند.

هیدگر ساحت شعر تراکل را «گسستگی» Abgeschiedenheit می نامد. تمام اشعار گئورگ تراکل درباره غریبه ای سرگردان است. از او به عنوان کسی که [از دیگران] گسسته است نام می برند. گفته های شاعرانه او با نوای واحدی همساز است. از آنجا که اشعار این شاعر در نوای «کسی که گسسته است» جمع آمده است، ساحت شعر او را «گسستگی» می نامیم...وی دیوانه نامیده می شود. دیوانه می اندیشد و حتی با قدرتی که در آن شریکی ندارد می اندیشد. اما او از معنای که دیگران در می یابند، بی بهره باقی می ماند. او به معنایی Sinn دیگر تعلق دارد. Sinnan اصالتاً یعنی سفر کردن، کوشیدن، سوی معینی گرفتن، ریشه هند و ژرمنی واژه «Sent» و «Set» به معنای «راه» است. کسی که گسسته و [منزوی]  است دیوانه نیز هست، زیرا که او در راه رسیدن به ساحتی مطلقی دیگر است.

«ساحت زبان شعر در جایی میان وراجی و سکوت است.» زبان سکوت احیای سکوت در دل وراجی است...شعر آنچه را که نامیده است در پس زمینه ای از سکوت پیش می نهد، اما آن پس زمینه را پنهان نمی سازد، آن گونه که وراجی چنین می کند. بلکه مارا بدان رجعت می دهد. بنابر این جان شعر در تنش میان آنچه گفته شده است و آنچه نا گفته مانده است مقیم است.

ویلیام اسپانوس می گوید: عالم نباید به معنای کل اشیاء فهمیده شود. اگر ما مکانی روشن را به نظر آوریم به منظور هیدگر تقرب بیشتری حاصل خواهیم کرد. عالم زمینه ای است که به  انسان، خدایان و اشیاء جایگاه مناسبشان را می دهد.

 

Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger



  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

فلسفه متأخر هیدگر که تأملات او بر هنر و کارهای هنری نیز بدان تعلق دارد، بسیار مشکل و پیچیده است. موضع فلسفی او درباره هنر بسیار متأثر از نیچه و هگل است. او مفهوم هنر بزرگ را از نیچه و مرگ هنر را از هگل می گیرد و در تیرکیب «مرگ هنر بزرگ» در دوران متافیزیک مدرن گرد می آورد. برای مثال نیچه می گوید:

آنچه نیچه سبک بزرگ می نامد، همان است که معمولاً سبک کلاسیک می نامیم. سبک بزرگ عالی ترین احساس قدرت است. از اینجا معلوم می شود که وقتی نیچه می گوید هنر صورتی از اراده معطوف به قدرت است، هنر همیشه به معنای عالی ترین و اصیل ترین توانمندی است. 123

و همچنین هگل در باب مرگ هنر و غایت هنر  می گوید:

صورت هنر دیگر نیاز مبرم روح نیست. مهم نیست که مجسمه های خدایان یونانی چقدر عالی باشند. مهم نیست که خدای پدر، مسیح و مریم چقدر ستایش آمیز و کامل ترسیم شده باشند؛ برای ما فرق نمی کند. ما دیگر در مقابل آنها زانو نمی زنیم.

 گات، بریس و دومینیک مک آیور لوپس (1389) دانشنامه زیبایی شناسی، ترجمه: گروه مترجمان به ویراستاری: مشیت علایی، نشر آثار هنری متن، چاپ چهارم، تهران


هیدگر در مورد هنر به معنایی که ما می شناسیم سخن نگفته است؛ آنچه او گفته در ذیر زیباشنای Asthetic قرار نمی گیرد. بلکه او تفکر زیباشناسانه را مبتنی بر غلبه متافیزیک و دوران متافیزیک می داند.  همین جا ارتباط او با هگل در کتاب  درس های زیبایی شناسی روشن می شود.  که زیبایی شناسی را برای تأمل در باب هنر مناسب نمی دید.

 او می گوید: « البته عنوان Aesthetik برای موضوع ما چندان برازنده نیست، چرا که استتیک به معنای دقیق کلمه، علم به امر محسوس و دانش دریافت حسی است...با این همه، ما اصطلاح استتیک را به کار می بریم، زیرا این عنوان به نفسه مانع به شمار نمی آید. وانگهی، مفهوم استتیک با گذشت زمان در زبان همگانی جا باز کرده است؛ از این رو، می توان آن را نگه داشت و به کار برد. از سوب دیگر ناگفته نماند که اصطلاح دانش مورد نظر ما «فلسفه هنر» و به معنای دقیق تر «فلسفه هنر های زیبا» است.

و گفتار هایی در پدیدار شناسی هنر، خاتمی

عبادیان، محمود (1386) گزیده زیبایی شناسی هگل، فرهنگستان هنر، چاپ دوم، تهران   28

و Hegel, G.W.F (1975) Aesthetics: Lecturs on Fine Art, Trans. T. M. Knox, Oxford: Oxford University Press 103

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

هیدگر، مارتین (1385) سر آغاز کار هنری، ترجمه: پرویز ضیاء شهابی، انتشارات هرمس، چاپ سوم، تهران  

پرسش از سر آغاز کار هنری پرسش از بر آمدگه ذات آن است، کار، بنابر مفاد رأی شایع، از کنش هنرمند بر می خیزد و به کنش هنرمند وابسته است...[ولی] هنرمند سر آغاز کار است و کار سر آغاز هنرمند. هستی هر یک بسته است به آن دیگر. هستی هر یک از هنرمند و کار، به خودی خود و نسبتی که این به آن و آن به این دارد از امری است سوم. سومی که چون هنرمند و کار هنری هر دو نام از آن گرفته اند، اول است و آن هنر است. 1

آن را که هنر چیست، باید از کار بر بتوان گرفت. این را که کار چیست، فقط از ذات هنر است که می توان آزمود. 2

کوارتت های بتهوون را در انبار های ناشران چنان نگاه می داند که سیب زمینی ها را در زیر زمین.هر کاری این چیز گونگی را دارد.

ابتدای بحص خود

ما می خواهیم بر بخوریم به واقعیت بی واسطه و تمام کار هنری. چرا که فقط از همین رهگذر است که در آن هنر واقعی را هم می توان یافت. بنابر این باید نخست چیز گونگی کار را به دید بیاوریم. 5

رد صورت و محتوا

آنچه به چیز پایندگی و هستی آن را [تشکیل] می دهد و نیز باعث می آید تا رنگ، آواز، سختی و بزرگی به آن حس در آید ماده چیزی است. در این چیز را عبارت  از ماده Hyley دانستن صورتMorphe هم نهاده آمده است...البته تمییز ماده از صورت به انحا و صور گوناگون علی الاطلاق در هر نظریه هنر و علم استحسان (استتیک) مفهوم راهنماست...فرم و محتوا، مفاهیمی است شایع در تمام دنیا که در زیر آن ها هر چیز و همه چیز را می توان آورد. 12 و 13

موجود را از ماده و صورت عبارت دانستن در ذات ابزار است که جایگه دارد. این نام [ابزار] دلالت دارد بر آنچه ساخته شده است برای به کار گرفته شدن و استفاده بردن.

دلیل رد صورت و محتوا و زیبایی شناسی و پرسش از حقیقت

در کار هنری، حقیقت موجود خود را در کار نشانده [یا نهاده] است. «نشاندن» در این معنا یعنی، به قیام آوردن. یک موجود، یک جفت کشاورز-کفش در کار به نور وجودش قیام می یابد. وجود این موجود به پایندگی نمایش خود می رسد. لذا ذات هنر عبارت است از: خود را – در – کار – نشاندن حقیقت. اما هنر تاکنون با زیبایی سروکار داشت و نه با حقیقت. 20

کار هنری، به وجهی خاص، وجود موجود را می گشاید. در کار، گشوده شدن، کشف حجاب، یعنی، حقیقت موجود، تحقق می یابد...هنر عبارت است از: خود را -  در – کار – نشاندن حقیقت.

زمین

یونانیان، به روزگار نخست خود این این بر آمدن و سربرزدن هریک و همه را فوسیس نام نهاده اند. فوسیس [=زاد و بود، طبیعت] آن را روشن می سازد که بر آن و در آن انسان مسکن خود را بنا می نهد. ما آن را زمین می نامیم. آنچه را که این لفظ گویای آن است نه با یک توده نهمار مادی که جایی افتاده است باید خلط و اشتباه کرد و نه با یک سیاره نجومی. زمین آن است که به آن، بر آمدن هر بر آینده چون بر آینده، باز نهان می رود. در بر آمدن ذات زمین چون نهان کننده تحقق می یابد. معبد ایستاده بر جا، عالمی را می گشاید و آن را به زمین باز می نهد.

در دریغا گویی [=تراژدی] چیزی به صحنه نمی آید و بازی نمی شود، بلکه جنگ خدایان قدیم با خدایان جدید جنگیده می شود. کار زبان که از سخن قوم بر می آید، این جنگ را باز نمی گوید، بلکه سخن قوم را به جایی می رساند که در هر کلمه ای اصلی و مهم، این جنگ جنگیده و به اتخاذ این تصمیم انجامیده می شود که مقد س چیست و نا مقدس کدام است، بزرگ چیست و کوچک کدام است. 27

کار بودن یعنی: عالمی را بر افراشتن. اما آن چیست که یک عالم است؟ در اشاره به معبد نموده آمد

بر افراشتن یک عالم و فراز آوردن زمین دو شأن است از شئون ذاتی کار بودن کار، اما از وحدت کار بودن، هر یک از این دو وابسته به آن دیگر است.


Image result for ‫مارتین هایدگر‬‎



Image result for ‫مارتین هایدگر‬‎


Image result for ‫مارتین هایدگر‬‎

  • حسین رسولی