Cinema-Theatre

سینما و تئاتر (نظریه و عمل) به همراه برگزاری کلاس های مختلف آمادگی برای کنکور ارشد

Cinema-Theatre

سینما و تئاتر (نظریه و عمل) به همراه برگزاری کلاس های مختلف آمادگی برای کنکور ارشد

بررسی و تحلیل فیلم ها و تئاتر های مختلف به وسیله «مطالعات بینا رشته ای» و «نظریه» با اصول توصیفی-تحلیلی که از ابزار کتابخانه ای بهره می برد.
نمایشنامه
فیلمنامه
فیلم های مهم جهان
کارگردانان بزرگ
بازیگری
فلسفه هنر
زیبایی شناسی
نقد هنر و شیوه های بررسی هنر
برگزاری و آموزش کنکوری برای داوطلبان (سینما، کارگردانی، بازیگری، ادبیات نمایشی)

شماره تماس حسین رسولی: 09399515694
ایمیل: hosein.kub@gmail.com
line: Hosseinrasouliact
Whats up: Hossein Rasouli
Telegrem: Hoseinrasouliact
FB: Hossein Rasouli actor حسین رسولی
Instagram: Hosseinrasouliactor

نویسندگان
پیوندها

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تئاتر و فلسفه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

لینک دانلود

http://www.8pic.ir/images/kf7odg7zd3rntxg0hho1.pdf

دانلود کتاب: همه ی کتاب ها به زبان انگلیسی هستند:
لینک دانلود کتاب را برداشته(کپی کنید) و در (آدرس بار-address bar) خود(جایی که اسم سایت ها در موتور جستجو گر نمایش داده میشود: مثلاً (https://www.google.com)کپی کنید و سپس کلید اینتر-enter را بزنید.



Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Copyright © 2008 by Infobase Publishing
Introduction © 2008 by Harold Bloom


Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet

Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰


«دیگری بزرگ» و «فلسفه ضد خشونت» در فیلم «سلما»
فیلم «سلما/Selma» به کارگردانی «آوا داورنی/Ava DuVernay» در سال 2014 یکی از موفق ترین و پرمخاطب ترین فیلم ها بود که در باب «دکتر مارتین لوتر کینگ/Martin Luther King» در شهر «سلما» است؛ این شهر بزرگترین شهر نژاد پرست آمریکا بود که سیاهان را دائم می کشتند و حتی حق رای و حق شهروندی هم به سیاهان نداده بودند. دکتر ماریتن لوتر کینگ با درایت و فلسفه ضد خشونت خود توانست مردم را بسیج کند و گروه های مختلف تند رو مانند «مالکوم ایکس» را هم تشویق به چنین شیوه ای بکند؛ ولی «مالکوم ایکس» را ترور کردند و خود دکتر را هم بعد از پیروزی های بزرگش ترور کردند که مشخصا کار نیروهای امنیتی آمریکا از جمله «اف بی آی» بوده است. زیرا آمریکا در جنگ با ویتنام بود و خواهان آرامش درونی و از نظر اصلاحات دولت های دموکرات را زیر فشار می گذاشتند و حتی آن ها را ترور می کردند از جمله «جی اف کندی» که بسیار در راه آزادی و حقوق شهروندی مردم جنگید.
«دیگری بزرگ/Big other» مانند ویروسی در جان مردم عمل می کند وقتی به مردم گفته شود که سیاهان «کاکا سیاه» برده هستند و هیچ حقی ندارند آن وقت فرهنگ عامه و افکار عمومی جوری می شود که مردم همه دشمن سیاهان می شوند. مانند جای های دیگر که وقتی می گویند حجاب اجباری است؛ وقتی زنی با موی بدون حجاب در خیابان برود اکثر مردم به او نگاه می کنند و حتی توهین می کنند و یا در آخر به پلیس گزارش می دهند. پس موج دیگری بزرگ و قدرت آن مشخصا ابزار نظام «سرمایه داری برده دار» در آمریکا بوده است که به واسطه مردم سفید پوست با حق شهروندی سیاهان مبارزه می کرده است.

Image result for selma film

Image result for selma film
Image result for selma film
Image result for selma film
Image result for selma film
Image result for selma film
Image result for selma film

Image result for selma film
  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

 

کوهن، جاش (1388) چگونه فروید بخوانیم، ترجمه ی: صالح نجفی، تهران: رخداد نو
1. نه
بیماران ما در طی درمان روانکاوانه تداعی های خویش را به شیوه ای عرضه میکنند که به من فرصت میدهد تا به چند یافته جالب توجه نایل شوم. «حالا خیال میکنید که میخواهم چیز توهین آمیزی بگویم، ولی به خدا چنین قصدی ندارم.» متوجه میشویم که بیمار دارد، از طریق فرافکنی [یعنی نسبت دادن عقیده ی واپسزده اش به دیگری]، فکری را انکار میکند که تازه مطرح شده است. یا مثلاً: «میپرسید که این شخص که در خواب دیدم که میتواند باشد. باید بگویم مادرم نیست.» و ما حرف او را اینطور تصحیح میکنیم، «پس این مادرم است.» در تفسیر خوابها، ما به خود آزادی می دهیم تا افکار بیمار را نادیده بگیریم و فقط موضوع تداعی او را دستچین کنیم و برجسته نماییم. چنان است که گویی بیمار به ما گفته است، «بله، درست است که مادرم جوری در ذهن من ظاهر شد که یاد این شخص افتادم، ولی دلم نمیخواهد این تداعی را مهم جلوه دهم.»
روش خیلی راحت و راهگشایی وجود دارد که به کمک آن میتوانیم گاهی اطلاعات چندی درباره ی مواد واپسزده ی ناخودآگاه به دست آوریم. سوال میکنیم از بیمار که، «در آن وضعیت، تصور چه چیز برای شما از همه محال تر بود؟ فکر میک نید آن موقع چه چیز به نظر شما از همه بعیدتر و دور از ذهن تر بود؟» اگر بیمار به دام بیفتد و بگوید که فکر میکند چه چیز برایش از همه باورنکردنی تر است، تقریباً همیشه به حقیقت ماجرا اعتراف خواهد کرد...
محتوای یک تصور یا فکر واپس زده می تواند به خودآگاهی راه یابد، به شرطی که انکار شود. انکار، یکی از راههای دست یافتن به شناخت حقیقی است که واپس زده می شود؛ راستش ،انکار نقداً راهی است برای از میان برداشتن واپس زنی، هرچد البته به معنای پذیرفتن آنچه واپسزده می شود نیست.
برگرفته از «انکار» 77



Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

 

کوهن، جاش (1388) چگونه فروید بخوانیم، ترجمه ی: صالح نجفی، تهران: رخداد نو
عشق که بنا به تعریف فروید، به شیوه های بی اندازه پیچیده و توبرتویی اطلاق می شود که رانه های جنسی بدن از راه آنها در ذهن تداوم می یابند – نخستین و واپسین برانگیزنده ی نیروی واپس زنی است: همان چیزی که می دانیم و نمی خواهیم بدانیم...عشق بنیادیترین و ناگزیرترین شیوه ای است که من از راه آن به صورت موجودی غریب بر خودم (از نو) ظاهر می شوم. 92
فروید همه ی آن پدیده های بدوی را که در نوشته های خویش نشان داده بود که در ذهنی «متمدن» می پایند به امر «غریب» نسبت داد – پدیده هایی چون «جاندارگرایی و روح باوری، سحر و جادو، قدرت مطلق اندیشه ها، تلقی آدمی از مرگ، تکرار غیر ارادی و عقده ی اختگی». 93

Image result for ‎Freud

Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

هایدگر، مارتین(بهار 1373) «پرسش از تکنولوژی»، ترجمه: شاپور اعتماد، فصلنامه ارغنون، سال اول، شماره 1، صص. 1-30

 

بنا بر نظر قدما، ماهیت یک شئ عبارت است از آنکه آن شئ چیست. وقتی به پرسش از تکنولوژی میپردازیم، در واقع میپرسیم که آن چیست. هردو پاسخی را که به این پرسش داده میشود همه میدانند. یکی میگوید: تکنولوژی وسیله ای است برای هدفی. دیگری میگوید: تکنولوژی یک فعالیت انسانی است. این دو تعریف تکنلوژی به یکدیگر تعلق دارند. زیرا وضع هدف و تأمین و کاربرد وسائل مناسب برای رسیدن به آن، فعالیتی انسانی است. ساخت و کاربرد افزار، ابزار و ماشین، خود اشیای ساخته شده و به کاربرده شده، و هدف ها و نیاز هایی که برآورده میکنند، همگی به آنچه تکنولوژی است تعلق دارند. تکنولوژی مجموعه همین عوامل است. اصلا خود تکنولوژی یک  آلت است-به زبان لاتین، یک Instrumentum است. بنابراین میتوان تصور رایج از تکنولوژی را، که بنابر آن تکنولوژی وسیله و فعالیتی انسانی است، تعریف ابزاری و انسان مدار تکنولوژی خواند.   

به هنگام بررسی موضوعی معین امر صحیح (Das Richtige) یا ]درست[ همیشه اموری مربوط به آن موضوع را مشخص میکند. لیکن این تشخیص برای آنکه صحیح باشد، نیازی ندارد که از ماهیت موضوع مورد بررسی پرده بر گیرد. اما حقیقت یا امر حقیقی (Das Wahr) فقط وقتی رخ مینماید که چنین کشف حجابی رخ دهد. به همین دلیل آنچه صرفاً امری صحیح است هنوز امری حقیقی نیست.

هنرمند یا یک نقره ساز با تأمل کردن مسئول بودن و مدیون بودن را گرد می آورد.

تأمل کردن به زبان یونانی لگین (Legin)، لوگوس (Logos) خوانده میشود. لگین در آپوفائینستای (Apophainesthai)  ریشه دارد، یعنی به ظهور آوردن.

ظهوری که به به تولید ظرف نقره یا کار هنری معطوف است.

این کار، یعنی راهی کردن چیزی برای رسیدن به ظهور، مشخصه اصلی مسئول بودن است.

افلاتون در یکی از عبارات رساله مهمانی (b205) به ما میگوید که این آوردن چه نوع امری است: « هرگونه به-راه-آوردن آنچه از عدم ظهور در میگذرد و بسوی حضور یافتن پیش میرود، نوعی پوئسیس (poiesis) یا فرا-آوردن (Her-vor-bringen) است.» بسیار مهم است که ما فرا-آوردن را همانند یونانیان استنباط کنیم. فرآوردن یا پوئسیس فقط به تولید دست افزاری یا به ظهور آوردن و به تصویر در آوردن هنری و شعری اطلاق نمیشود. بلکه فوزیس (Physis)، یعنی از-خود-بر-آمدن هم، نوعی فراآوردن یا پوئسیس است. در حقیقت، فوزیس همان پوئسیس به والاترین مفهوم کلمه است. زیرا آنچه به اعتبار فوزیس حضور میابد خصوصیت شکوفایی (en heautoi) را در خود دارد. خصوصیتی که به نفس فرآوردن تعلق دارد، مانند غنچه ای که میشکفد...فرا آوردن آنچه را مستور است به عدم استتار می آورد. فرا آوردن فقط وقتی به وقوع میپیوندد که امری مستور، نامستور شده به ظهور در آید. این درآمدن در قلمرویی واقع میشود و در جریان است که ما کشف حجاب (Entbergen) مینامیم. یونانیان لفظ آلتیا (Alethia) را برای آن به کار میبرند. رومیان آنرا به وریتاس (Veritas) ترجمه میکنند. ما میگوییم «حقیقت» یا «صدق» (“Wahrheit”, “Truth”) و منظورمان از آن معمولاً درستی (یا صحت) تصوراتمان(Representation) است. 7

نام «تکنولوژی» چه چیزی را بیان میکند؟ منشاء این کلمه زبان یونانی است. تکنیکون (Technikon) عبارت است از امری که به تخنه (Techne) تعلق دارد. در مورد معنی این کلمه، دو نکته را باید مورد توجه قرار دهیم: نخست آنکه تخنه نه تنها نام کار و مهارت صنعتگر است، بلکه افزون بر این نامی است برای مهارت های فکری و هنر های زیبا. تخنه به فرا-آوردن تعلق دارد، به پوئسیس؛ تخنه امری شاعرانه (پوئتیک)  است. نکته دومی که در مورد کلمه تخنه باید مرد توجه قرار دهیم، از این هم ممتر است. کلمه تخنه ازابتدا تا زمان افلاطون با کلمه اپیستمه (Episteme) مرتبط بود. هر دو کلمه بر شناختن به معنای وسیع کلمه دلالت میکنند، و به معنای زیر و زبر چیزی را دانستن، به چیزی معرفت داشتن، هستند. چنین معرفتی امری گره و به عنوان امری گره گشا نوعی انکشاف است. ارسطو در یکی از بحث های بسیار مهم اش (اخلاق نیکوماخوس، کتاب ششم، فصل سوم و چهارم) میان اپیستمه و تخنه تمایز قائل میشود، و در واقع این تمایز را بر آنچه توسط آنها منکشف میشود و نحوه این انکشاف استوار میسازد. تخنه، نحوی آلتوئین (Aletheuein) است. تخنه از امری کشف حجاب میکند که خود را فرا-نمی آورد و هنوز فرا روی ما قرار ندارد، چیزی که گاهی چنین و گاهی چنان مینماید و گاهی چنین و گاهی چنان میشود.  

نقد معاصر

لیکن این اکتشاف  از همان ابتدا اصرار به پیشبرد امر دیگری دارد، یعنی اینکه جهت آن معطوف است به حداکثر بازدهی با حداقل هزینه.

در زبان رسمی فلسفه «ماهیت» عبارت است از آنچه یک چیز هست، یا به زبان لاتین کویید (Quid). کوییدیتاس (Quidditas)، یا چیستی،  پاسخی است به پرسش از ماهیت. برای مثال آنچه بر تمام انواع درختان-بلوط، غان، صنوبر، کاج قابل حمل است «خصلت واحد» درخت بودن آنها است. همه درختان واقعی و ممکن تحت همین جنس عام- [یا] «کلی قرار میگیرند.»

سقراط و افلاطون، در همان زمان خود، ماهیت (Wesen) هر چیز را به عنوان امری که هست (Als das wesende)  و ظهور میابد، به مفهوم امری که استمرار دارد (Das wahrende) تلقی میکنند. در حقیقت آنان امری را که استمرار دارد به عنوان امری که دوام میابد (Das fotwahrende/ Aei on) تلقی میکنند.

در یونان در بدو پیدایش تقدیر غرب، هنر به اوج قله انکشافی صعود کرد که به آن عطا شده بود. هنر، حضور (Gegenwart) خدایان را، گفتگوی تقدیر الهی با تقدیر آدمی را، روشن میکرد. و هنر به سادگی تخنه خوانده میشد. هنر انکشافی  واحد [و در عین حال] چند جانبه بود. هنر، متقّی (Promos) بود. یعنی استیلای حقیقت و پاسداری از آن را به جان میخرید. هنر از امری هنری سرچشمه نمیگرفت، لذت بردن از آثار هنری بر اصول زیبایی شناختی استوار نبود. هنر یکی از بخش های فرهنگی به شمار نمی آمد. [پس] هنر چه بود؟ لا اقل در آن مدت کوتاه ولی باشکوه؟ چرا هنر نام ساده و بی پیرایه تخنه را حمل میکرد؟ زیرا هنر انکشافی بود که فرا می آورد و حضور میبخشید و به همین دلیل به قلمرو پوئسیس تعلق داشت.

اما هرجا خطر هست نیروی منجی نیز میبالد. هولدرلین

آدمی شاعرانه بر این زمین سکنی میگزیند. هولدرلین 29



Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

 

اسپانوس، ویلیام(1383) «زبان و سکوت: گفتگوی هایدگر و گئورک تراکل»، ترجمه: سید مجید کمالی، نامه فرهنگ، شماره 52: 80-90

 

هیدگر مایل است که صداهای مختلف یک شعر را به تنها به یک صدا کاهش دهد؛ آن هنگام که تأکید می کند معانی متعددی که درباره یک شعر ارائه می شود با معانی عمیق تر که نا گفته می ماند، به وحدت می رسند. چنین معنی یگانه ای به زعم هیدگر معیاری برای اعتلای یک شعر به دست می دهد: هر شاعر بزرگی شعر خود را از یک شعر واحد خلق می کند.

هیدگر ساحت شعر تراکل را «گسستگی» Abgeschiedenheit می نامد. تمام اشعار گئورگ تراکل درباره غریبه ای سرگردان است. از او به عنوان کسی که [از دیگران] گسسته است نام می برند. گفته های شاعرانه او با نوای واحدی همساز است. از آنجا که اشعار این شاعر در نوای «کسی که گسسته است» جمع آمده است، ساحت شعر او را «گسستگی» می نامیم...وی دیوانه نامیده می شود. دیوانه می اندیشد و حتی با قدرتی که در آن شریکی ندارد می اندیشد. اما او از معنای که دیگران در می یابند، بی بهره باقی می ماند. او به معنایی Sinn دیگر تعلق دارد. Sinnan اصالتاً یعنی سفر کردن، کوشیدن، سوی معینی گرفتن، ریشه هند و ژرمنی واژه «Sent» و «Set» به معنای «راه» است. کسی که گسسته و [منزوی]  است دیوانه نیز هست، زیرا که او در راه رسیدن به ساحتی مطلقی دیگر است.

«ساحت زبان شعر در جایی میان وراجی و سکوت است.» زبان سکوت احیای سکوت در دل وراجی است...شعر آنچه را که نامیده است در پس زمینه ای از سکوت پیش می نهد، اما آن پس زمینه را پنهان نمی سازد، آن گونه که وراجی چنین می کند. بلکه مارا بدان رجعت می دهد. بنابر این جان شعر در تنش میان آنچه گفته شده است و آنچه نا گفته مانده است مقیم است.

ویلیام اسپانوس می گوید: عالم نباید به معنای کل اشیاء فهمیده شود. اگر ما مکانی روشن را به نظر آوریم به منظور هیدگر تقرب بیشتری حاصل خواهیم کرد. عالم زمینه ای است که به  انسان، خدایان و اشیاء جایگاه مناسبشان را می دهد.

 

Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger



  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

فلسفه متأخر هیدگر که تأملات او بر هنر و کارهای هنری نیز بدان تعلق دارد، بسیار مشکل و پیچیده است. موضع فلسفی او درباره هنر بسیار متأثر از نیچه و هگل است. او مفهوم هنر بزرگ را از نیچه و مرگ هنر را از هگل می گیرد و در تیرکیب «مرگ هنر بزرگ» در دوران متافیزیک مدرن گرد می آورد. برای مثال نیچه می گوید:

آنچه نیچه سبک بزرگ می نامد، همان است که معمولاً سبک کلاسیک می نامیم. سبک بزرگ عالی ترین احساس قدرت است. از اینجا معلوم می شود که وقتی نیچه می گوید هنر صورتی از اراده معطوف به قدرت است، هنر همیشه به معنای عالی ترین و اصیل ترین توانمندی است. 123

و همچنین هگل در باب مرگ هنر و غایت هنر  می گوید:

صورت هنر دیگر نیاز مبرم روح نیست. مهم نیست که مجسمه های خدایان یونانی چقدر عالی باشند. مهم نیست که خدای پدر، مسیح و مریم چقدر ستایش آمیز و کامل ترسیم شده باشند؛ برای ما فرق نمی کند. ما دیگر در مقابل آنها زانو نمی زنیم.

 گات، بریس و دومینیک مک آیور لوپس (1389) دانشنامه زیبایی شناسی، ترجمه: گروه مترجمان به ویراستاری: مشیت علایی، نشر آثار هنری متن، چاپ چهارم، تهران


هیدگر در مورد هنر به معنایی که ما می شناسیم سخن نگفته است؛ آنچه او گفته در ذیر زیباشنای Asthetic قرار نمی گیرد. بلکه او تفکر زیباشناسانه را مبتنی بر غلبه متافیزیک و دوران متافیزیک می داند.  همین جا ارتباط او با هگل در کتاب  درس های زیبایی شناسی روشن می شود.  که زیبایی شناسی را برای تأمل در باب هنر مناسب نمی دید.

 او می گوید: « البته عنوان Aesthetik برای موضوع ما چندان برازنده نیست، چرا که استتیک به معنای دقیق کلمه، علم به امر محسوس و دانش دریافت حسی است...با این همه، ما اصطلاح استتیک را به کار می بریم، زیرا این عنوان به نفسه مانع به شمار نمی آید. وانگهی، مفهوم استتیک با گذشت زمان در زبان همگانی جا باز کرده است؛ از این رو، می توان آن را نگه داشت و به کار برد. از سوب دیگر ناگفته نماند که اصطلاح دانش مورد نظر ما «فلسفه هنر» و به معنای دقیق تر «فلسفه هنر های زیبا» است.

و گفتار هایی در پدیدار شناسی هنر، خاتمی

عبادیان، محمود (1386) گزیده زیبایی شناسی هگل، فرهنگستان هنر، چاپ دوم، تهران   28

و Hegel, G.W.F (1975) Aesthetics: Lecturs on Fine Art, Trans. T. M. Knox, Oxford: Oxford University Press 103

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

ی رولو (1391) روانشناسی وجودی، ترجمه: میر جواد سید حسینی و فیروزه بکتاش، تهران: کتاب ارجمند. ا

گزیستانسیالیسم به معنی تمرکز بر وجود داشتن فرد است؛ اگزیستانسیاالیسم تدکید بر انسان است همانطور که بر می بالد و می شود. وازه «اگزیستانس» existence از ریشه¬ی exsistere- که به طور تحت اللفظی به معنی «شاخص بودن و بر بالیدن» است، مشتق شده است. در فرهنگ غرب به طور سنتی، وجود مقدم بر ماهیت بوهه است، ماهیت بر اصول تغییر ناپذیر، حقیقت، قوانین منطقی و غیره تأکید دارد که فرض شده است ورای هر موجود معینی قرار می گیرد. 14 اوج دیدگاه اگزیسانسیالیستی بر این تعبیر ژان پل سارتر پایه گذاری شه است که می گوید: «وجود، مقدم بر ماهیت است» تأکیدی که معتقد است که اگر ما صرفاً وجودمان را بپذیریم، دیگر به هیچ وجه ماهیتی نخواهیم داشت. این، بخش مهمی از تأکید عمده¬ی سارتر بر تصمیم گیری است: «ما انتخاب هایمان هستیم.». 15 رولو می می گوید: «برای یک انسان زنده چیزی به نام حقیقت یا واقعیت جز آنچه او در آن مشارکت می جوید، از آن آگاه است و با آن روابطی دارد، وجود ندارد.» 15 بیانیه¬ی اصلی اگزیستانسیالیست ها این است: بزرگی نیروهای قربانی کننده انسان اهمیتی ندارد، آنچه اهمیت دارد این است که انسان توان ان را دارد که بداند که دارد قربانی می شود، و بنابریان قادر است به نحوی بر چگونگی ارتباط با سرنوشت خود تأثیر بگذارد. آن هسته¬ی قدرت وتوان در اتخاذ یک نگاه و موقعیت هیچ گاه از دست نمی رود و برای اتخاذ برخی تصمیمات، مسئله ای نیست که چقدر جزئی باشد. به این دلیل است که ان¬ها عقیده داشتند هستی انسان، در تحلیل نهایی، آزادی او را شامل می شود. هایدگر حتی (در یک مقاله¬ی جذاب) حقیقت را به مثابه آزادی تعریف می کند. تیلیخ در سخنرانی اخیرش این موضوع را به زیبایی به این صورت بیان کرده است: «انسان تنها در لحظه¬ی تصمیم گیری است که واقعاً انسان می شود.» 



ROLLO MAY

1909 - 1994

Dr. C. George Boeree


Biography

Rollo May was born April 21, 1909, in Ada, Ohio.  His childhood was not particularly pleasant:  His parents didn’t get along and eventually divorced, and his sister had a psychotic breakdown.

After a brief stint at Michigan State (he was asked to leave because of his involvement with a radical student magazine), he attended Oberlin College in Ohio, where he received his bachelors degree.

After graduation, he went to Greece, where he taught English at Anatolia College for three years.  During this period, he also spent time as an itinerant artist and even studied briefly with Alfred Adler.

When he returned to the US, he entered Union Theological Seminary and became friends with one of 
his teachers, Paul Tillich, the existentialist theologian, who would have a profound effect on his thinking.  May received his BD in 1938.

May suffered from tuberculosis, and had to spend three years in a sanatorium.  This was probably the turning point of his life.  While he faced the possibility of death, he also filled his empty hours with reading.  Among the literature he read were the writings of Soren Kierkegaard, the Danish religious writer who inspired much of the existential movement, and provided the inspiration for May’s theory.

He went on to study psychoanalysis at White Institute, where he met people such as Harry Stack Sullivan and Erich Fromm.  And finally, he went to Columbia University in New York, where in 1949 he received the first PhD in clinical psychology that institution ever awarded.

After receiving his PhD, he went on to teach at a variety of top schools.  In 1958, he edited, with Ernest Angel and Henri Ellenberger, the book Existence, which introduced existential psychology to the US.  He spent the last years of his life in Tiburon, California, until he died in October of 1994.


Theory

Rollo May is the best known American existential psychologist.  Much of his thinking can be understood by reading about existentialism in general, and the overlap between his ideas and the ideas of Ludwig Binswanger is great.  Nevertheless, he is a little off of the mainstream in that he was more influenced by American humanism than the Europeans, and more interested in reconciling existential psychology with other approaches, especially Freud’s.

May uses some traditional existential terms slightly differently than others, and invents new words for some of existentialism’s old ideas. Destiny, for example, is roughly the same as thrownness combined with fallenness.  It is that part of our lives that is determined for us, our raw materials, if you like, for the project of creating our lives.  Another example is the word courage, which he uses more often than the traditional term "authenticity" to mean facing one’s anxiety and rising above it.

He is also the only existential psychologist I’m aware of who discusses certain “stages” (not in the strict Freudian sense, of course) of development:

Innocence -- the pre-egoic, pre-self-conscious stage of the infant. The innocent is premoral, i.e. is neither bad nor good.  Like a wild animal who kills to eat, the innocent is only doing what he or she must do.  But an innocent does have a degree of will in the sense of a drive to fulfil their needs!

Rebellion -- the childhood and adolescent stage of developing one’s ego or self-consciousness by means of contrast with adults, from the “no” of the two year old to the “no way” of the teenager.  The rebellious person wants freedom, but has as yet no full understanding of the responsibility that goes with it.  The teenager may want to spend their allowance in any way they choose -- yet they still expect the parent to provide the money, and will complain about unfairness if they don't get it!

Ordinary -- the normal adult ego, conventional and a little boring, perhaps.  They have learned responsibility, but find it too demanding, and so seek refuge in conformity and traditional values.

Creative -- the authentic adult, the existential stage, beyond ego and self-actualizing.  This is the person who, accepting destiny, faces anxiety with courage!

These are not stages in the traditional sense.  A child may certainly be innocent, ordinary or creative at times;  An adult may be rebellious.  The only attachments to certain ages is in terms of salience:  Rebelliousness stands out in the two year old and the teenager!

On the other hand, he is every bit as interested in anxiety as any existentialist.  His first book, The Meaning of Anxiety, was based on his doctoral dissertation, which in turn was based on his reading of Kierkegaard.  His definition of anxiety is “the apprehension cued off by a threat to some value which the individual holds essential to his existence as a self” (1967, p. 72).  While not “pure” existentialism, it does obviously include fear of death or “nothingness.”  Later, he quotes Kierkegaard:  “Anxiety is the dizziness of freedom."

Love and Will

Many of May’s unique ideas can be found in the book I consider his best, Love and Will.  In his efforts at reconciling Freud and the existentialists, he turns his attention to  motivation.  His basic motivational construct is the daimonic.  The daimonic is the entire system of motives, different for each individual.  It is composed of a collection of specific motives called daimons.

The word daimon is from the Greek, and means little god.  It comes to us as demon, with a very negative connotation.  But originally, a daimon could be bad or good.  Daimons include lower needs, such as food and sex, as well as higher needs, such as love.  Basically, he says, a daimon is anything that can take over the person, a situation he refers to as daimonic possession.  It is then, when the balance among daimons is disrupted, that they should be considered “evil” -- as the phrase implies!  This idea is similar to Binswanger's idea of themes, or Horney's idea of coping strategies.

For May, one of the most important daimons is eros.  Eros is love (not sex), and in Greek mythology was a minor god pictured as a young man.  (See the story of Eros and Psyche by clicking here!)  Later, Eros would be transformed into that annoying little pest, Cupid.  May understood love as the need we have to “become one” with another person, and refers to an ancient Greek story by Aristophanes:  People were originally four-legged, four-armed, two-headed creatures.  When we became a little too prideful, the gods split us in two, male and female, and cursed us with the never-ending desire to recover our missing half!

Anyway, like any daimon, eros is a good thing until it takes over the personality, until we become obsessed with it.

Another important concept for May is will:  The ability to organize oneself in order to achieve one’s goals.  This makes will roughly synonymous with ego and reality-testing, but with its own store of energy, as in ego psychology.  I suspect he got the notion from Otto Rank, who uses will in the same way.  May hints that will, too, is a daimon that can potentially take over the person.

Another definition of will is “the ability to make wishes come true.”  Wishes are “playful imaginings of possibilities,” and are manifestations of our daimons.  Many wishes, of course, come from eros.  But they require will to make them happen!  Hence, we can see three “personality types” coming out of our relative supply, you might say, of our wishes for love and the will to realize them.  Note that he doesn't actually come out and name them -- that would be too categorical for an existentialist -- and they are not either-or pigeon holes by any means.  But he does use various terms to refer to them, and I have picked representative ones.

There is the type he refers to as “neo-Puritan,” who is all will, but no love.  They have amazing self-discipline, and can “make things happen”... but they have no wishes to act upon.  So they become “anal” and perfectionistic, but empty and “dried-up.”  The archetypal example is Ebenezer Scrooge.

The second type he refers to as “infantile.”  They are all wishes but no will.  Filled with dreams and desires, they don’t have the self-discipline to make anything of their dreams and desires, and so become dependent and conformist.  They love, but their love means little.  Perhaps Homer Simpson is the clearest example!

The last type is the "creative" type.  May recommends, wisely, that we should cultivate a balance of these two aspects of our personalities.  He said “Man’s task is to unite love and will.”  This idea is, in fact, an old one that we find among quite a few theorists.  Otto Rank, for example, makes the same contrast with death (which includes both our need for others and our fear of life) and life (which includes both our need for autonomy and our fear of loneliness).  Other theorists have talked about communion and agency, homonymy and autonomy, nurturance and assertiveness, affiliation and achievement, and so on.

Myths

May’s last book was The Cry for Myth.  He pointed out that a big problem in the twentieth century was our loss of values.  All the different values around us lead us to doubt all values.  As Nietzsche pointed out, if God is dead (i.e. absolutes are gone), then anything is permitted!

May says we have to create our own values, each of us individually.  This, of course, is difficult to say the least.  So we need help, not forced on us, but “offered up” for us to use as we will.

Enter myths, stories that help us to “make sense” out of out lives, “guiding narratives.”  They resemble to some extent Jung’s archetypes, but they can be conscious and unconscious, collective and personal.  A good example is how many people live their lives based on stories from the Bible.

Other examples you may be familiar with include Horatio Alger, Oedipus Rex, Sisyphus, Romeo and Juliet, Casablanca, Leave it to Beaver, Star Wars, Little House on the Prairie, The Simpsons, South Park, and the fables of Aesop.  As I intentionally suggest with this list, a lot of stories make lousy myths.  Many stories emphasize the magical granting of one's wishes (infantile).  Others promise success in exchange for hard work and self-sacrifice (neo-Puritan).  Many of our stories today say that valuelessness is itself the best value!  Instead, says May, we should be actively working to create new myths that support people’s efforts at making the best of life, instead of undermining them!

The idea sounds good -- but it isn’t terribly existential!  Most existentialists feel that it is necessary to face reality much more directly than “myths” imply.  In fact, they sound a little too much like what the great mass of people succumb to as a part of fallenness, conventionality, and inauthenticity!  A controversy for the future....









Image result for rollo may
Image result for rollo may
Image result for rollo may
Image result for rollo may
  • حسین رسولی