Cinema-Theatre

سینما و تئاتر (نظریه و عمل) به همراه برگزاری کلاس های مختلف آمادگی برای کنکور ارشد

Cinema-Theatre

سینما و تئاتر (نظریه و عمل) به همراه برگزاری کلاس های مختلف آمادگی برای کنکور ارشد

بررسی و تحلیل فیلم ها و تئاتر های مختلف به وسیله «مطالعات بینا رشته ای» و «نظریه» با اصول توصیفی-تحلیلی که از ابزار کتابخانه ای بهره می برد.
نمایشنامه
فیلمنامه
فیلم های مهم جهان
کارگردانان بزرگ
بازیگری
فلسفه هنر
زیبایی شناسی
نقد هنر و شیوه های بررسی هنر
برگزاری و آموزش کنکوری برای داوطلبان (سینما، کارگردانی، بازیگری، ادبیات نمایشی)

شماره تماس حسین رسولی: 09399515694
ایمیل: hosein.kub@gmail.com
line: Hosseinrasouliact
Whats up: Hossein Rasouli
Telegrem: Hoseinrasouliact
FB: Hossein Rasouli actor حسین رسولی
Instagram: Hosseinrasouliactor

نویسندگان
پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاعرانگی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سیگاری شده است سن و سالم!

قد کشیده است سنم

تا دور دورای دور دورا می خندد قلب مفلوکم

تو نباشی نیستی من نیشدارست و ندارد نوشدارو 

سیگاری شده است سن و سالم 
و 
می کشد کام های سهمگین جوانیم را 
نخیر 
نخیررررر
نخیرررررر
چی دیده است! گوش های پریشان زمان
در تاریخ گنگ آباد هستی من!

هنوز خش خش می کند بیسکویت های دو نفره مان زیر دندانم 

هنوز پِر پِر می کند دو چرخه دو نفرمان در جاده چیتگر

هنوز دل دل می کند سن و سالم برای بلند تر شدن

سیگاری شده است سن و سالم 
و 
می کشد کام های سهمگین جوانیم را 

دلمه بسته است نفس هایم مانند دست های کارگران 
یکمه یکمه مهو گشته است چشم هایم مانند پرنده های خیابان دلبران 

بی تو خالی گشته است اسلحه های دلم
بی تو خالی گشته است آب های تانکر مغزم
بی تو حالی شده است شاخه های شکسته دستانم
بی تو حالی شده است برف های ذوب شده التماسم 

سیگاری شده است سن و سالم 
و 
می کشد کام های سهمگین جوانیم را 

حسین رسولی

92/8/4 پاییز

ح.ر.هاتف


  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰


نیلوفر آبی

چشمان من است کفتر های روی تیر های برق
خیره به تو
صدای من است موسیقی برگ های روی زمین
به سوی تو

نیلوفر آبی تو در آب های روان مغز من جاریست
خورشید زرد آگین تو در دره تاریک دل من خالیست

امشب هم با نوازش گیسوی پرنیان تو می خوابــــــــــــــــــــــــم
امروز هم با دستان نرم وش تو هوا را می خواهـــــــــــــــــــــــــم
چه نجواهایی دارد نیوشیدن نور های تنهایــــــــــــــــــــــــــــــی
چه دلنگ و دولونگی دارد خراشیدن خاطره های بی کســــــــــی

نیلوفر آبی تو در آب های روان مغز من جاریست
خورشید زرد آگین تو در دره تاریک دل من خالیست

تاریخ تولد شن های دریایی نفسم را که می دانــــــــــــــــــــد؟
تاریخ تولد بلور های ته نشین مهرت را که می دانـــــــــــــــــــد؟
تاریخ تولد اسب های چموش نیازم را که می دانــــــــــــــــــــد؟
تاریخ تولد نیلوفر آبی تصاویر محدبت را که می دانــــــــــــــــــد؟

نیلوفر آبی تو در آب های روان مغز من جاریست
خورشید زرد آگین تو در دره تاریک دل من خالیست

انباشته شد کوله بار خوراکی های دو نفره مان از رود های نــــــــــــور 
برداشته شد زخم های هزاران ساله دو نفره مان از جنگل هـــــای دور
خش دار شد صدای قلبم در نا خود آگاه دوریمـــــــــــــــــــــــــــــــان
سر دار شد حلاج پیر قلمم در خود آگاه نبودنمــــــــــــــــــــــــــــــان

نیلوفر آبی تو در آب های روان مغز من جاریست
خورشید زرد آگین تو در دره تاریک دل من خالیست


حسین رسولی
92/8/7 پاییز
ح.ر.هاتف



  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰


امروز چیزی نشد...

امروز چیزی نشد آسمان را تا زدم 
آسفالت ها را اتو زدم
امروز چیزی نشد خورشید و مهر را بلعیدم
نور را زندانی کردم
امروز چیزی نشد صدایت را دیدم که می دوید
رقصت را دیدم که غوغا کرده بود
امروز چیزی نشد گوشوار های گیلاست را خوردم
دستان بلورت را قورت دادم
امروز چیزی نشد با قلاب، ستاره ها را شکار کردم
کتاب های زندگیم را ورق زدم
امروز چیزی نشد با ابر ها تخته بازی کردم
دو سه کلمه با مرگ بگو مگو کردم
امروز چیزی نشد قهوه نفست را دم کردم
شکر خنده هایت را درونش ریختم
امروز چیزی نشد روزنامه درد هایم را تا زدم
دو سه تا قایق اشک ساختم
امروز چیزی نشد بادکنک های غمم را برای تولدت باد کردم
کلاه رنگی رنگی آوازت را بر سرم گذاشتم
امروز چیزی نشد فقط امروز بود
امروز من مثل دیروز امروزم بود شاید... 
شاید فردا امروزم شود شاید...

حسین رسولی

92/7/26 پاییز

ح.ر. هاتف


  • حسین رسولی