Cinema-Theatre

سینما و تئاتر (نظریه و عمل) به همراه برگزاری کلاس های مختلف آمادگی برای کنکور ارشد

Cinema-Theatre

سینما و تئاتر (نظریه و عمل) به همراه برگزاری کلاس های مختلف آمادگی برای کنکور ارشد

بررسی و تحلیل فیلم ها و تئاتر های مختلف به وسیله «مطالعات بینا رشته ای» و «نظریه» با اصول توصیفی-تحلیلی که از ابزار کتابخانه ای بهره می برد.
نمایشنامه
فیلمنامه
فیلم های مهم جهان
کارگردانان بزرگ
بازیگری
فلسفه هنر
زیبایی شناسی
نقد هنر و شیوه های بررسی هنر
برگزاری و آموزش کنکوری برای داوطلبان (سینما، کارگردانی، بازیگری، ادبیات نمایشی)

شماره تماس حسین رسولی: 09399515694
ایمیل: hosein.kub@gmail.com
line: Hosseinrasouliact
Whats up: Hossein Rasouli
Telegrem: Hoseinrasouliact
FB: Hossein Rasouli actor حسین رسولی
Instagram: Hosseinrasouliactor

نویسندگان
پیوندها

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما و فلسفه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ومین عصر فیلم

چهارشنبه سی ام اردیبهشت/ ساعت شش عصر
تحلیل فیلم "اینتراستلار" کریستوفر نولان و نمایش مستند کوتاهی درباره این فیلم
با سخنرانی شهرام مکری و پوریا ناظمی

چهارمین عصر فیلم
یکشنبه سوم خرداد/ ساعت شش عصر
تحلیل گفتمان و تحلیل روایت در بررسی فیلم "کپی برابر اصل" عباس کیارستمی
با سخنرانی مصطفی مهرآیین

پنجمین عصر فیلم
یکشنبه دهم خرداد/ ساعت شش عصر
مطالعه زندگی روزمره در فیلم "بردمن" گونزالس ایناریتو
با سخنرانی رامتین شهبازی

ششمین عصر فیلم
یکشنبه هفدهم خرداد/ ساعت شش عصر
تحلیل گفتمان انتقادی در فیلم "امریکن اسنایپر" کلینت ایستوود
با سخنرانی مریم قهرمانی

هفتمین عصر فیلم
یکشنبه بیست و چهارم خرداد/ ساعت شش عصر
مطالعه تاریخی و جامعه شناختی سینمایی در تحلیل فیلم "لویاتان" آندری زویاگینتسف
با سخنرانی امیررضا نوری پرتو
این نشست ها رایگان و ورود به آن برای تمام علاقه مندان آزاد است

http://www.bkhai.com

عصر فیلم


  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰
فردا ساعت چهارده با دعوت دوست پژوهشگر «بابک نیستانکی» برای «تحلیل» و «مطالعه فیلم» در خدمت دوستان هستم؛ فیلم «آپارتمان» اثر «بیلی وایلر» را بررسی «ساختاری_نشانه»ای خواهم کرد و نگاهی به «دلالت های ضمنی» و «معنازایی» عناصر موجود در لایه های مرتبه دوم فیلم خواهیم داشت. 

آدرس: ونک، ملاصدرا، شیخ بهایی شمالی، صائب تبریزی غربی، کوچه بی بی شهربانوی، پلاک 9، مدرسه عالی هنر پارسان.
  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

لینک دانلود

http://www.8pic.ir/images/kf7odg7zd3rntxg0hho1.pdf

دانلود کتاب: همه ی کتاب ها به زبان انگلیسی هستند:
لینک دانلود کتاب را برداشته(کپی کنید) و در (آدرس بار-address bar) خود(جایی که اسم سایت ها در موتور جستجو گر نمایش داده میشود: مثلاً (https://www.google.com)کپی کنید و سپس کلید اینتر-enter را بزنید.



Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Copyright © 2008 by Infobase Publishing
Introduction © 2008 by Harold Bloom


Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet
Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet

Image result for Bloom’s Shakespeare Through the Ages: Hamlet

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰


«دیگری بزرگ» و «فلسفه ضد خشونت» در فیلم «سلما»
فیلم «سلما/Selma» به کارگردانی «آوا داورنی/Ava DuVernay» در سال 2014 یکی از موفق ترین و پرمخاطب ترین فیلم ها بود که در باب «دکتر مارتین لوتر کینگ/Martin Luther King» در شهر «سلما» است؛ این شهر بزرگترین شهر نژاد پرست آمریکا بود که سیاهان را دائم می کشتند و حتی حق رای و حق شهروندی هم به سیاهان نداده بودند. دکتر ماریتن لوتر کینگ با درایت و فلسفه ضد خشونت خود توانست مردم را بسیج کند و گروه های مختلف تند رو مانند «مالکوم ایکس» را هم تشویق به چنین شیوه ای بکند؛ ولی «مالکوم ایکس» را ترور کردند و خود دکتر را هم بعد از پیروزی های بزرگش ترور کردند که مشخصا کار نیروهای امنیتی آمریکا از جمله «اف بی آی» بوده است. زیرا آمریکا در جنگ با ویتنام بود و خواهان آرامش درونی و از نظر اصلاحات دولت های دموکرات را زیر فشار می گذاشتند و حتی آن ها را ترور می کردند از جمله «جی اف کندی» که بسیار در راه آزادی و حقوق شهروندی مردم جنگید.
«دیگری بزرگ/Big other» مانند ویروسی در جان مردم عمل می کند وقتی به مردم گفته شود که سیاهان «کاکا سیاه» برده هستند و هیچ حقی ندارند آن وقت فرهنگ عامه و افکار عمومی جوری می شود که مردم همه دشمن سیاهان می شوند. مانند جای های دیگر که وقتی می گویند حجاب اجباری است؛ وقتی زنی با موی بدون حجاب در خیابان برود اکثر مردم به او نگاه می کنند و حتی توهین می کنند و یا در آخر به پلیس گزارش می دهند. پس موج دیگری بزرگ و قدرت آن مشخصا ابزار نظام «سرمایه داری برده دار» در آمریکا بوده است که به واسطه مردم سفید پوست با حق شهروندی سیاهان مبارزه می کرده است.

Image result for selma film

Image result for selma film
Image result for selma film
Image result for selma film
Image result for selma film
Image result for selma film
Image result for selma film

Image result for selma film
  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

 

کوهن، جاش (1388) چگونه فروید بخوانیم، ترجمه ی: صالح نجفی، تهران: رخداد نو
1. نه
بیماران ما در طی درمان روانکاوانه تداعی های خویش را به شیوه ای عرضه میکنند که به من فرصت میدهد تا به چند یافته جالب توجه نایل شوم. «حالا خیال میکنید که میخواهم چیز توهین آمیزی بگویم، ولی به خدا چنین قصدی ندارم.» متوجه میشویم که بیمار دارد، از طریق فرافکنی [یعنی نسبت دادن عقیده ی واپسزده اش به دیگری]، فکری را انکار میکند که تازه مطرح شده است. یا مثلاً: «میپرسید که این شخص که در خواب دیدم که میتواند باشد. باید بگویم مادرم نیست.» و ما حرف او را اینطور تصحیح میکنیم، «پس این مادرم است.» در تفسیر خوابها، ما به خود آزادی می دهیم تا افکار بیمار را نادیده بگیریم و فقط موضوع تداعی او را دستچین کنیم و برجسته نماییم. چنان است که گویی بیمار به ما گفته است، «بله، درست است که مادرم جوری در ذهن من ظاهر شد که یاد این شخص افتادم، ولی دلم نمیخواهد این تداعی را مهم جلوه دهم.»
روش خیلی راحت و راهگشایی وجود دارد که به کمک آن میتوانیم گاهی اطلاعات چندی درباره ی مواد واپسزده ی ناخودآگاه به دست آوریم. سوال میکنیم از بیمار که، «در آن وضعیت، تصور چه چیز برای شما از همه محال تر بود؟ فکر میک نید آن موقع چه چیز به نظر شما از همه بعیدتر و دور از ذهن تر بود؟» اگر بیمار به دام بیفتد و بگوید که فکر میکند چه چیز برایش از همه باورنکردنی تر است، تقریباً همیشه به حقیقت ماجرا اعتراف خواهد کرد...
محتوای یک تصور یا فکر واپس زده می تواند به خودآگاهی راه یابد، به شرطی که انکار شود. انکار، یکی از راههای دست یافتن به شناخت حقیقی است که واپس زده می شود؛ راستش ،انکار نقداً راهی است برای از میان برداشتن واپس زنی، هرچد البته به معنای پذیرفتن آنچه واپسزده می شود نیست.
برگرفته از «انکار» 77



Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

 

کوهن، جاش (1388) چگونه فروید بخوانیم، ترجمه ی: صالح نجفی، تهران: رخداد نو
عشق که بنا به تعریف فروید، به شیوه های بی اندازه پیچیده و توبرتویی اطلاق می شود که رانه های جنسی بدن از راه آنها در ذهن تداوم می یابند – نخستین و واپسین برانگیزنده ی نیروی واپس زنی است: همان چیزی که می دانیم و نمی خواهیم بدانیم...عشق بنیادیترین و ناگزیرترین شیوه ای است که من از راه آن به صورت موجودی غریب بر خودم (از نو) ظاهر می شوم. 92
فروید همه ی آن پدیده های بدوی را که در نوشته های خویش نشان داده بود که در ذهنی «متمدن» می پایند به امر «غریب» نسبت داد – پدیده هایی چون «جاندارگرایی و روح باوری، سحر و جادو، قدرت مطلق اندیشه ها، تلقی آدمی از مرگ، تکرار غیر ارادی و عقده ی اختگی». 93

Image result for ‎Freud

Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud
Image result for ‎Freud

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

فیلم «زیبایی والا»[1] به کارگردانی «پائولو سورنتینو»[2] (2013) است که توانست جوایز بسیاری را برباید؛ نویسندگان اثر «پائولو سورنتینو» و «امبرتو کُنتارلّو»[3] هستند که موضوع و ساختاری بسیار جذاب را برای فیلم خویش انتخاب کرده­اند. آن دو در گذشته فیلم «این باید همان مکان باشد»[4] (2011) را هم در پرونده­ی کاری خود دارند که مانند فیلم زیبایی والا دیده نشد.

فیلم زیبایی والا چه در ساختار فیلمنامه، چه در کارگردانی و چه در فیلمبرداری خود روابط «بینامتنی»[5] و «ارجاعی»[6]  زیادی به تاریخ سینمای ایتالیا مخصوصا آثار «فدریکو فلینی»[7] و آثار نویسندگان ادبی-فلسفی از قبیل: «فئودور داستایفسکی»[8] و «آلبر کامو»[9] دارد.  در آخر باید اذعان کرد، نکته مشترک تمام این آثار «وجود» و «سیر و سلوک کشف حقیقت» است.

یکی از ارکان تأثیرگذار آثار هنری «سیر و سلوک کشف حقیقت» است؛ در آثار کلاسیکی مانند: «اودیپ»[10]، «هملت»[11] و «فاوست»[12] که تأثیرگذارترین شخصیت­های نمایشی و حتی اسطوره­ای دوران درام هستند؛ عنصر «کشف حقیقت» و «سیر وسلوک درونی قهرمان» نکته­ی کلیدی است. همین عنصر طلایی را در آثار ژانر «کاراگاهی» مانند «شرلوک هلمز»[13] هم شاهد هستیم که بسیار مخاطب را درگیر خود
می­سازند. در فیلمنامه زیبایی والا ما با نویسنده­ای به نام «جپ گامباردلا»[14] طرف هستیم که افکار «چپ سیاسی» داشته­ است و بسیار در کار خود موفق بوده است؛ ولی سال­ها است کتابی ننوشته و خود را غرق در «لذت»، «تفریحات کور و بی هدف»، «مهمانی­های پر زرق و برق» و «هم­نشینی­های پوچ»  کرده است. گویی در جایی ذهن او متوفق شده است و «معنا»ی زندگی خود را از دست داده است؛ بنابراین، دست به «سیر و سلوک کشف زیبایی والا» و در موازی آن «سیر و سلوک کشف حقیقت-معنا» در شهر رم می­زند. در آخر به قسمتی از سکانس پایانی فیلمنامه توجه کنید:

خارجی – لب پرتگاهی بر بالای دریا- انتهای روز

[فلاش­بکی از گذشته جپ و عشق دوران جوانی­اش در همان پرتگاه می­بینیم؛ سپس، مادر روحانی فرتوت با سختی بر زمین می­خزد و به سمت دوربین می­آید؛ مادر روحانی در حین مونولگ درونی جپ جان خود را از دست می­دهد.  صدای موسیقی که حالت کلیسایی دارد در پس زمینه شنیده می­شود]

جپ گامباردلا: همیشه اینطوری تموم میشه. با «مرگ». ولی اول «زندگی» بوده که زیر فلان و بهمان پنهان شده بود. همش زیر پچ­پچه­ها و نجواهای ریز و درشت. خاموش و احساساتی...



[1] The Great  Beauty

[2] Paolo Sorrentino

[4] This Must Be the Place

[5] intertextuality

[6] Referential

[7] Federico Fellini

[8] fyodor dostoevsky

[10] oedipus

[11] Hamlet

[13] sherlock holmes

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

هایدگر، مارتین(بهار 1373) «پرسش از تکنولوژی»، ترجمه: شاپور اعتماد، فصلنامه ارغنون، سال اول، شماره 1، صص. 1-30

 

بنا بر نظر قدما، ماهیت یک شئ عبارت است از آنکه آن شئ چیست. وقتی به پرسش از تکنولوژی میپردازیم، در واقع میپرسیم که آن چیست. هردو پاسخی را که به این پرسش داده میشود همه میدانند. یکی میگوید: تکنولوژی وسیله ای است برای هدفی. دیگری میگوید: تکنولوژی یک فعالیت انسانی است. این دو تعریف تکنلوژی به یکدیگر تعلق دارند. زیرا وضع هدف و تأمین و کاربرد وسائل مناسب برای رسیدن به آن، فعالیتی انسانی است. ساخت و کاربرد افزار، ابزار و ماشین، خود اشیای ساخته شده و به کاربرده شده، و هدف ها و نیاز هایی که برآورده میکنند، همگی به آنچه تکنولوژی است تعلق دارند. تکنولوژی مجموعه همین عوامل است. اصلا خود تکنولوژی یک  آلت است-به زبان لاتین، یک Instrumentum است. بنابراین میتوان تصور رایج از تکنولوژی را، که بنابر آن تکنولوژی وسیله و فعالیتی انسانی است، تعریف ابزاری و انسان مدار تکنولوژی خواند.   

به هنگام بررسی موضوعی معین امر صحیح (Das Richtige) یا ]درست[ همیشه اموری مربوط به آن موضوع را مشخص میکند. لیکن این تشخیص برای آنکه صحیح باشد، نیازی ندارد که از ماهیت موضوع مورد بررسی پرده بر گیرد. اما حقیقت یا امر حقیقی (Das Wahr) فقط وقتی رخ مینماید که چنین کشف حجابی رخ دهد. به همین دلیل آنچه صرفاً امری صحیح است هنوز امری حقیقی نیست.

هنرمند یا یک نقره ساز با تأمل کردن مسئول بودن و مدیون بودن را گرد می آورد.

تأمل کردن به زبان یونانی لگین (Legin)، لوگوس (Logos) خوانده میشود. لگین در آپوفائینستای (Apophainesthai)  ریشه دارد، یعنی به ظهور آوردن.

ظهوری که به به تولید ظرف نقره یا کار هنری معطوف است.

این کار، یعنی راهی کردن چیزی برای رسیدن به ظهور، مشخصه اصلی مسئول بودن است.

افلاتون در یکی از عبارات رساله مهمانی (b205) به ما میگوید که این آوردن چه نوع امری است: « هرگونه به-راه-آوردن آنچه از عدم ظهور در میگذرد و بسوی حضور یافتن پیش میرود، نوعی پوئسیس (poiesis) یا فرا-آوردن (Her-vor-bringen) است.» بسیار مهم است که ما فرا-آوردن را همانند یونانیان استنباط کنیم. فرآوردن یا پوئسیس فقط به تولید دست افزاری یا به ظهور آوردن و به تصویر در آوردن هنری و شعری اطلاق نمیشود. بلکه فوزیس (Physis)، یعنی از-خود-بر-آمدن هم، نوعی فراآوردن یا پوئسیس است. در حقیقت، فوزیس همان پوئسیس به والاترین مفهوم کلمه است. زیرا آنچه به اعتبار فوزیس حضور میابد خصوصیت شکوفایی (en heautoi) را در خود دارد. خصوصیتی که به نفس فرآوردن تعلق دارد، مانند غنچه ای که میشکفد...فرا آوردن آنچه را مستور است به عدم استتار می آورد. فرا آوردن فقط وقتی به وقوع میپیوندد که امری مستور، نامستور شده به ظهور در آید. این درآمدن در قلمرویی واقع میشود و در جریان است که ما کشف حجاب (Entbergen) مینامیم. یونانیان لفظ آلتیا (Alethia) را برای آن به کار میبرند. رومیان آنرا به وریتاس (Veritas) ترجمه میکنند. ما میگوییم «حقیقت» یا «صدق» (“Wahrheit”, “Truth”) و منظورمان از آن معمولاً درستی (یا صحت) تصوراتمان(Representation) است. 7

نام «تکنولوژی» چه چیزی را بیان میکند؟ منشاء این کلمه زبان یونانی است. تکنیکون (Technikon) عبارت است از امری که به تخنه (Techne) تعلق دارد. در مورد معنی این کلمه، دو نکته را باید مورد توجه قرار دهیم: نخست آنکه تخنه نه تنها نام کار و مهارت صنعتگر است، بلکه افزون بر این نامی است برای مهارت های فکری و هنر های زیبا. تخنه به فرا-آوردن تعلق دارد، به پوئسیس؛ تخنه امری شاعرانه (پوئتیک)  است. نکته دومی که در مورد کلمه تخنه باید مرد توجه قرار دهیم، از این هم ممتر است. کلمه تخنه ازابتدا تا زمان افلاطون با کلمه اپیستمه (Episteme) مرتبط بود. هر دو کلمه بر شناختن به معنای وسیع کلمه دلالت میکنند، و به معنای زیر و زبر چیزی را دانستن، به چیزی معرفت داشتن، هستند. چنین معرفتی امری گره و به عنوان امری گره گشا نوعی انکشاف است. ارسطو در یکی از بحث های بسیار مهم اش (اخلاق نیکوماخوس، کتاب ششم، فصل سوم و چهارم) میان اپیستمه و تخنه تمایز قائل میشود، و در واقع این تمایز را بر آنچه توسط آنها منکشف میشود و نحوه این انکشاف استوار میسازد. تخنه، نحوی آلتوئین (Aletheuein) است. تخنه از امری کشف حجاب میکند که خود را فرا-نمی آورد و هنوز فرا روی ما قرار ندارد، چیزی که گاهی چنین و گاهی چنان مینماید و گاهی چنین و گاهی چنان میشود.  

نقد معاصر

لیکن این اکتشاف  از همان ابتدا اصرار به پیشبرد امر دیگری دارد، یعنی اینکه جهت آن معطوف است به حداکثر بازدهی با حداقل هزینه.

در زبان رسمی فلسفه «ماهیت» عبارت است از آنچه یک چیز هست، یا به زبان لاتین کویید (Quid). کوییدیتاس (Quidditas)، یا چیستی،  پاسخی است به پرسش از ماهیت. برای مثال آنچه بر تمام انواع درختان-بلوط، غان، صنوبر، کاج قابل حمل است «خصلت واحد» درخت بودن آنها است. همه درختان واقعی و ممکن تحت همین جنس عام- [یا] «کلی قرار میگیرند.»

سقراط و افلاطون، در همان زمان خود، ماهیت (Wesen) هر چیز را به عنوان امری که هست (Als das wesende)  و ظهور میابد، به مفهوم امری که استمرار دارد (Das wahrende) تلقی میکنند. در حقیقت آنان امری را که استمرار دارد به عنوان امری که دوام میابد (Das fotwahrende/ Aei on) تلقی میکنند.

در یونان در بدو پیدایش تقدیر غرب، هنر به اوج قله انکشافی صعود کرد که به آن عطا شده بود. هنر، حضور (Gegenwart) خدایان را، گفتگوی تقدیر الهی با تقدیر آدمی را، روشن میکرد. و هنر به سادگی تخنه خوانده میشد. هنر انکشافی  واحد [و در عین حال] چند جانبه بود. هنر، متقّی (Promos) بود. یعنی استیلای حقیقت و پاسداری از آن را به جان میخرید. هنر از امری هنری سرچشمه نمیگرفت، لذت بردن از آثار هنری بر اصول زیبایی شناختی استوار نبود. هنر یکی از بخش های فرهنگی به شمار نمی آمد. [پس] هنر چه بود؟ لا اقل در آن مدت کوتاه ولی باشکوه؟ چرا هنر نام ساده و بی پیرایه تخنه را حمل میکرد؟ زیرا هنر انکشافی بود که فرا می آورد و حضور میبخشید و به همین دلیل به قلمرو پوئسیس تعلق داشت.

اما هرجا خطر هست نیروی منجی نیز میبالد. هولدرلین

آدمی شاعرانه بر این زمین سکنی میگزیند. هولدرلین 29



Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger

  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

 

اسپانوس، ویلیام(1383) «زبان و سکوت: گفتگوی هایدگر و گئورک تراکل»، ترجمه: سید مجید کمالی، نامه فرهنگ، شماره 52: 80-90

 

هیدگر مایل است که صداهای مختلف یک شعر را به تنها به یک صدا کاهش دهد؛ آن هنگام که تأکید می کند معانی متعددی که درباره یک شعر ارائه می شود با معانی عمیق تر که نا گفته می ماند، به وحدت می رسند. چنین معنی یگانه ای به زعم هیدگر معیاری برای اعتلای یک شعر به دست می دهد: هر شاعر بزرگی شعر خود را از یک شعر واحد خلق می کند.

هیدگر ساحت شعر تراکل را «گسستگی» Abgeschiedenheit می نامد. تمام اشعار گئورگ تراکل درباره غریبه ای سرگردان است. از او به عنوان کسی که [از دیگران] گسسته است نام می برند. گفته های شاعرانه او با نوای واحدی همساز است. از آنجا که اشعار این شاعر در نوای «کسی که گسسته است» جمع آمده است، ساحت شعر او را «گسستگی» می نامیم...وی دیوانه نامیده می شود. دیوانه می اندیشد و حتی با قدرتی که در آن شریکی ندارد می اندیشد. اما او از معنای که دیگران در می یابند، بی بهره باقی می ماند. او به معنایی Sinn دیگر تعلق دارد. Sinnan اصالتاً یعنی سفر کردن، کوشیدن، سوی معینی گرفتن، ریشه هند و ژرمنی واژه «Sent» و «Set» به معنای «راه» است. کسی که گسسته و [منزوی]  است دیوانه نیز هست، زیرا که او در راه رسیدن به ساحتی مطلقی دیگر است.

«ساحت زبان شعر در جایی میان وراجی و سکوت است.» زبان سکوت احیای سکوت در دل وراجی است...شعر آنچه را که نامیده است در پس زمینه ای از سکوت پیش می نهد، اما آن پس زمینه را پنهان نمی سازد، آن گونه که وراجی چنین می کند. بلکه مارا بدان رجعت می دهد. بنابر این جان شعر در تنش میان آنچه گفته شده است و آنچه نا گفته مانده است مقیم است.

ویلیام اسپانوس می گوید: عالم نباید به معنای کل اشیاء فهمیده شود. اگر ما مکانی روشن را به نظر آوریم به منظور هیدگر تقرب بیشتری حاصل خواهیم کرد. عالم زمینه ای است که به  انسان، خدایان و اشیاء جایگاه مناسبشان را می دهد.

 

Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger
Image result for martin heidegger



  • حسین رسولی
  • ۰
  • ۰

فلسفه متأخر هیدگر که تأملات او بر هنر و کارهای هنری نیز بدان تعلق دارد، بسیار مشکل و پیچیده است. موضع فلسفی او درباره هنر بسیار متأثر از نیچه و هگل است. او مفهوم هنر بزرگ را از نیچه و مرگ هنر را از هگل می گیرد و در تیرکیب «مرگ هنر بزرگ» در دوران متافیزیک مدرن گرد می آورد. برای مثال نیچه می گوید:

آنچه نیچه سبک بزرگ می نامد، همان است که معمولاً سبک کلاسیک می نامیم. سبک بزرگ عالی ترین احساس قدرت است. از اینجا معلوم می شود که وقتی نیچه می گوید هنر صورتی از اراده معطوف به قدرت است، هنر همیشه به معنای عالی ترین و اصیل ترین توانمندی است. 123

و همچنین هگل در باب مرگ هنر و غایت هنر  می گوید:

صورت هنر دیگر نیاز مبرم روح نیست. مهم نیست که مجسمه های خدایان یونانی چقدر عالی باشند. مهم نیست که خدای پدر، مسیح و مریم چقدر ستایش آمیز و کامل ترسیم شده باشند؛ برای ما فرق نمی کند. ما دیگر در مقابل آنها زانو نمی زنیم.

 گات، بریس و دومینیک مک آیور لوپس (1389) دانشنامه زیبایی شناسی، ترجمه: گروه مترجمان به ویراستاری: مشیت علایی، نشر آثار هنری متن، چاپ چهارم، تهران


هیدگر در مورد هنر به معنایی که ما می شناسیم سخن نگفته است؛ آنچه او گفته در ذیر زیباشنای Asthetic قرار نمی گیرد. بلکه او تفکر زیباشناسانه را مبتنی بر غلبه متافیزیک و دوران متافیزیک می داند.  همین جا ارتباط او با هگل در کتاب  درس های زیبایی شناسی روشن می شود.  که زیبایی شناسی را برای تأمل در باب هنر مناسب نمی دید.

 او می گوید: « البته عنوان Aesthetik برای موضوع ما چندان برازنده نیست، چرا که استتیک به معنای دقیق کلمه، علم به امر محسوس و دانش دریافت حسی است...با این همه، ما اصطلاح استتیک را به کار می بریم، زیرا این عنوان به نفسه مانع به شمار نمی آید. وانگهی، مفهوم استتیک با گذشت زمان در زبان همگانی جا باز کرده است؛ از این رو، می توان آن را نگه داشت و به کار برد. از سوب دیگر ناگفته نماند که اصطلاح دانش مورد نظر ما «فلسفه هنر» و به معنای دقیق تر «فلسفه هنر های زیبا» است.

و گفتار هایی در پدیدار شناسی هنر، خاتمی

عبادیان، محمود (1386) گزیده زیبایی شناسی هگل، فرهنگستان هنر، چاپ دوم، تهران   28

و Hegel, G.W.F (1975) Aesthetics: Lecturs on Fine Art, Trans. T. M. Knox, Oxford: Oxford University Press 103

  • حسین رسولی
بعدی
۱ ۲