نیلوفر آبی
چشمان من است کفتر های روی تیر های برق
خیره به تو
صدای من است موسیقی برگ های روی زمین
به سوی تو
نیلوفر آبی تو در آب های روان مغز من جاریست
خورشید زرد آگین تو در دره تاریک دل من خالیست
امشب هم با نوازش گیسوی پرنیان تو می خوابــــــــــــــــــــــــم
امروز هم با دستان نرم وش تو هوا را می خواهـــــــــــــــــــــــــم
چه نجواهایی دارد نیوشیدن نور های تنهایـــــــــــــــــــــــــ
چه دلنگ و دولونگی دارد خراشیدن خاطره های بی کســــــــــی
نیلوفر آبی تو در آب های روان مغز من جاریست
خورشید زرد آگین تو در دره تاریک دل من خالیست
تاریخ تولد شن های دریایی نفسم را که می دانــــــــــــــــــــد؟
تاریخ تولد بلور های ته نشین مهرت را که می دانـــــــــــــــــــد؟
تاریخ تولد اسب های چموش نیازم را که می دانــــــــــــــــــــد؟
تاریخ تولد نیلوفر آبی تصاویر محدبت را که می دانــــــــــــــــــد؟
نیلوفر آبی تو در آب های روان مغز من جاریست
خورشید زرد آگین تو در دره تاریک دل من خالیست
انباشته شد کوله بار خوراکی های دو نفره مان از رود های نــــــــــــور
برداشته شد زخم های هزاران ساله دو نفره مان از جنگل هـــــای دور
خش دار شد صدای قلبم در نا خود آگاه دوریمـــــــــــــــــــــــــ
سر دار شد حلاج پیر قلمم در خود آگاه نبودنمــــــــــــــــــــــــ
نیلوفر آبی تو در آب های روان مغز من جاریست
خورشید زرد آگین تو در دره تاریک دل من خالیست
حسین رسولی
92/8/7 پاییز
ح.ر.هاتف