فیلم «زیبایی والا» به کارگردانی «پائولو
سورنتینو» (2013) است که توانست جوایز
بسیاری را برباید؛ نویسندگان اثر «پائولو سورنتینو» و «امبرتو کُنتارلّو» هستند که موضوع و ساختاری
بسیار جذاب را برای فیلم خویش انتخاب کردهاند. آن دو در گذشته فیلم «این باید
همان مکان باشد»
(2011) را هم در پروندهی کاری خود دارند که مانند فیلم زیبایی والا دیده نشد.
فیلم زیبایی والا چه در
ساختار فیلمنامه، چه در کارگردانی و چه در فیلمبرداری خود روابط «بینامتنی» و «ارجاعی» زیادی به تاریخ
سینمای ایتالیا مخصوصا آثار «فدریکو فلینی» و آثار نویسندگان ادبی-فلسفی
از قبیل: «فئودور داستایفسکی» و «آلبر کامو» دارد. در آخر باید اذعان کرد، نکته مشترک تمام این
آثار «وجود» و «سیر و سلوک کشف حقیقت» است.
یکی از ارکان تأثیرگذار
آثار هنری «سیر و سلوک کشف حقیقت» است؛ در آثار کلاسیکی مانند: «اودیپ»، «هملت» و «فاوست» که تأثیرگذارترین شخصیتهای
نمایشی و حتی اسطورهای دوران درام هستند؛ عنصر «کشف حقیقت» و «سیر وسلوک درونی
قهرمان» نکتهی کلیدی است. همین عنصر طلایی را در آثار ژانر «کاراگاهی» مانند
«شرلوک هلمز»
هم شاهد هستیم که بسیار مخاطب را درگیر خود
میسازند. در فیلمنامه زیبایی والا ما با نویسندهای به نام «جپ گامباردلا» طرف هستیم که افکار «چپ
سیاسی» داشته است و بسیار در کار خود موفق بوده است؛ ولی سالها است کتابی ننوشته
و خود را غرق در «لذت»، «تفریحات کور و بی هدف»، «مهمانیهای پر زرق و برق» و «همنشینیهای
پوچ» کرده است. گویی در جایی ذهن او متوفق
شده است و «معنا»ی زندگی خود را از دست داده است؛ بنابراین، دست به «سیر و سلوک
کشف زیبایی والا» و در موازی آن «سیر و سلوک کشف حقیقت-معنا» در شهر رم میزند. در
آخر به قسمتی از سکانس پایانی فیلمنامه توجه کنید:
خارجی – لب پرتگاهی بر
بالای دریا- انتهای روز
[فلاشبکی از گذشته جپ
و عشق دوران جوانیاش در همان پرتگاه میبینیم؛ سپس، مادر روحانی فرتوت با سختی بر
زمین میخزد و به سمت دوربین میآید؛ مادر روحانی در حین مونولگ درونی جپ جان خود
را از دست میدهد. صدای موسیقی که حالت
کلیسایی دارد در پس زمینه شنیده میشود]
جپ گامباردلا: همیشه
اینطوری تموم میشه. با «مرگ». ولی اول «زندگی» بوده که زیر فلان و بهمان پنهان شده
بود. همش زیر پچپچهها و نجواهای ریز و درشت. خاموش و احساساتی...